سرباز منتظر

برا شادی روح شهدای گمنام و عموی عزیزم مفقودالاثر مرتضی باقری و شهدای اسلام صلوات

سرباز منتظر

برا شادی روح شهدای گمنام و عموی عزیزم مفقودالاثر مرتضی باقری و شهدای اسلام صلوات

سرباز منتظر

(به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم)
خدایا ان ده که ان به...
خدایا کمکم کن تا شهدا را خوب جلوه دهم و ارزش چادر را بیان کنم.اللهم صل علی محمد و ال محمد(ص)
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا".
از این به بعد از خاطرات شهدا از نماز شبشون براتون مینویسم ولی صلوات برا شادی روح شهدا یادتون نره
به شلمچه خروش نینوا بود نوای چاوشان کربلا بود

میان زایران معبد نور حسین فاطمه با مرتضی بود

پیام های کوتاه
  • ۱۸ فروردين ۹۳ , ۱۳:۴۶
    آرزو
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

حجاب

روزگاری شهر ما ویران نبود دین فروشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی و عرفان نبود هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

مرجعیت مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود

اینک اما .........

پشت پا بر دین زدن آزادگی است

حرف حق گفتن عقب افتادگی است

آخر ای پرده نشین فاطمه کی رسی برداد دین فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج............

////....................////////////////////////////./////////.......................................................////////////////

یک نگاه به نامحرم میتواند سالها عبادتت را بسوزاند

و یک نگاه نکردن میتواند برتر از سالها عبادت باشد

فقط یک نگاه را برگردان!

چشمت را ببند!

با خدا معامله کن!

چکهای خدا سر وقت پاس میشود


.................................................................................................................////


آنان چفیه داشتند... من چادر دارم....

من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است...اما چادر از چفیه بهتر است....

آنان با چفیه زخم هایشان را می بست

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...

من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...

من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...

آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...

من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...

ند ...

من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...

آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند...

من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم واشک هایم را به چادرم هدیه می دهم...

آنان با چفیه زندگی می کردند... من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم...

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم

/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////




یکى از علماء بزرگ (مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیة الله سید على سیستانى ومرحوم سید محمود مجتهد سیستانى ) در مشهد مقدس براى آنکه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می کند ایشان فرمودند: در یکى از جمعه هاى آخرین ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده کردم که از خانه ى نزدیک آن مسجدى که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مى تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور به در آن خانه رفتم ، خانه کوچک و فقیرانه اى بود، از درون خانه نور عجیبى مى تابید.
در زدم وقتى در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه در یکى از اتاق هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده کردم که پارچه اى سفید بروى آن کشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اینگونه دنبال من مى گردى و رنج ها را متحمّل مى شوى ؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من دنبال شما بیایم !
بعد فرمودند: این بانوئى است که در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند!(1)

پی نوشت:
1- گوهر صدف، ص 48
................................................................................................................................

هنوز بعضی از همکاراش توی بیمارستان بی حجاب بودن ،

همین طور بعضی از زن های فامیل

ولی مهین همیشه حجابش رو حفظ می کرد . واسه همین بعضی ها بهش توهین می کردن

و می گفتن از تو بعیده این همه ساده باشی !! و تحت تاثیر جو انقلاب قرار بگیری ...

آخه این چیه سرت کردی ؟!!

مهین هم میگفت : من به بقیه کار ندارم و برای حجابم هدف دارم .

چون مسئله ی حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلا از روی سادگی و نادونی با حجاب نشدم

به خونوادش هم که به خاطر توهین ها ناراحت می شدن میگفت :

مطمئنم همین هایی که به حجاب اهمیت نمی دن بیشتر از من بهش مقید میشن


شهیده مهین دانشیان

شهادت:1359
علت شهادت:بمباران آبادان
برگرفته از:عروس خاک،صفحه34

................................................................................................./////////////////////////////
 از دیدن یک دختر زیبا در اتاق رئیس!


من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا
یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه... چه شکلی!داخل

اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!گفتم: چطور با یک

دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است. گفت: آخر ما حزب

اللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر

به زن‌های جوان سلام نمی‌کرد. گفتند: یا علی رسول خدا سلام می‌کند تو چرا سلام

نمی‌کنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم.

می‌ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم:

دل علی می‌لرزد، تو خاطرت جمع است.

//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////


پای درد و دل هر مادر شهید که نشستیم،
دست هر مادر شهیدی رو که بوسیدیم،
اشک هر مادر شهیدی رو که شاهد شدیم،
همشون فقط یک چیز ازمون می خواستند:
به دوستاتون بگید جگرگوشه ی من رفت تا کسی چادر از سر دخترهای مردم نکشه
بهشون بگید نزارن شیطون وادارشون کنه خودشون با دست خودشون ...
بهشون بگید دل ما خونه
شما بگید!
حالا دیدی وقتی از شهدا می خوای، تو هم مثل اونا مجاهد راه خدا بشی به دلت می ندازن که چادرت...


کسی به حرف ما گوش نمی کنه
  • مفقود الاثر

نظرات  (۱)

بنظرم الان یعنی 3 دقیقه پیش
این خطائی ک آندو انجام داد
قلب استقلالی ها اومد تو حلقشون..
........
خواهشات
و من الله توفیق


پاسخ:
ترس داشت ولی نه اینقد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی