سرباز منتظر

برا شادی روح شهدای گمنام و عموی عزیزم مفقودالاثر مرتضی باقری و شهدای اسلام صلوات

سرباز منتظر

برا شادی روح شهدای گمنام و عموی عزیزم مفقودالاثر مرتضی باقری و شهدای اسلام صلوات

سرباز منتظر

(به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم)
خدایا ان ده که ان به...
خدایا کمکم کن تا شهدا را خوب جلوه دهم و ارزش چادر را بیان کنم.اللهم صل علی محمد و ال محمد(ص)
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا".
از این به بعد از خاطرات شهدا از نماز شبشون براتون مینویسم ولی صلوات برا شادی روح شهدا یادتون نره
به شلمچه خروش نینوا بود نوای چاوشان کربلا بود

میان زایران معبد نور حسین فاطمه با مرتضی بود

پیام های کوتاه
  • ۱۸ فروردين ۹۳ , ۱۳:۴۶
    آرزو
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

شبهای جمعه


شبهای جمعه که میشه دلها بهونه میگیره / هر کی میاد سر یه قبر ازش نشونه میگیره
یکی سر قبر پدر، یکی کنار مادرش / یکی کنار خواهر و یکی پیش برادرش
اما یه مادر غمگین و آرام / میاد کنار شهید گمنام
آه و واویلا، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا
یه جعبه خرما برای فاتح خونی میاره / آروم میاد میشینه و سر روی سنگش میذاره
میگه تو جای بچه می ، گوش بده به حرفای من / از بس که اینجا اومدم درد اومده پاهای من
آخر نگفتی کسی رو داری؟ / یا که مثل من بی کس و کاری
آه و واویلا، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا
مگه تو مادر نداری برای تو گریه کنه / غروب پنج شنبه بیاد به قبر تو تکیه کنه
غصه نخور من مادرت. منم همیشه باورت / نمیذارم تنها بشی. مدام میام بالا سرت
از تو چه پنهون یه بچه دارم / چند ساله از اون خبر ندارم
آه و واویلا، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا
آخ که دلم برات بگه از پسرم یه خاطره / لحظه ی جبهه رفتنش، ساعتی که می خواست بره
از اون لباس خاکی و از اون کلام آخرش / هر قدمی میرفت جلو نگاه می کرد پشت سرش
دیگه نیومد، رفت ناپدید شد / چشام به درب خونه سفید شد
آه و واویلا، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا
دیگه از اون روز تا حالا منتظر زنگ درم / بس که دلم شور میزنه نصف شب از خواب می پرم
بسه دیگه خسته شدی دوباره خیلی حرف زدم / با این که قول داده بودم اما بازم گریه شدم
خدا نگهدار پسرم فعلا ازت جدا میشم / شاید مسافرم بیاد، زشته تو خونه نباشم….
با صد امید و آرزو مادر مفقود الأثر / بلند شد از کنار قبر، شاید براش بیاد خبر
چند ساله مادر کارش همینه / خبر نداره بچه ش همینه
چند ساله مادر کارش همینه / خبر نداره بچه ش همینه
آه و واویلا، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا

  • مفقود الاثر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی